محمدمحسن حائری
چکیده
دیوید لوئیس یک نومینالیست و تقلیلگرا بود. او بخش اعظمی از آثار فلسفی خود را دفاع از دیدگاهی به نام فرارویدادگی هیومی تلقی میکرد. طبق فرارویدادگی هیومی، توزیع ویژگیها و رابطههای کاملاً طبیعی، پایۀ فرارویدادگی برای تمام صدقهای ممکن هستند؛ مانند علیّت، شرطیهای خلاف واقع، وقایع و قوانین. او همچنین تقلیلگرایی خود را به صدقهای ...
بیشتر
دیوید لوئیس یک نومینالیست و تقلیلگرا بود. او بخش اعظمی از آثار فلسفی خود را دفاع از دیدگاهی به نام فرارویدادگی هیومی تلقی میکرد. طبق فرارویدادگی هیومی، توزیع ویژگیها و رابطههای کاملاً طبیعی، پایۀ فرارویدادگی برای تمام صدقهای ممکن هستند؛ مانند علیّت، شرطیهای خلاف واقع، وقایع و قوانین. او همچنین تقلیلگرایی خود را به صدقهای ضروری مانند ریاضیات گسترش میدهد و سعی میکند تا نظریۀ مجموعۀ زرملو-فرانکل مرتبۀ دوم را با استفاده از پارشناسی بازسازی کند؛ امّا در این زمینه به جایگاه منطق در پروژه خود اشارهای نمیکند. هدف این مقاله ارائۀ تفسیری لوئیسی از منطق است که مشابه تفسیر او از ریاضیات، با استفاده از پارشناسی انجام میشود. در این تفسیر، رابطۀ نتیجۀ منطقی به یک رابطۀ پارشناسانه میان مجموعههای تکعضوی از جهانهای ممکن تقلیل داده میشود. علاوه بر این، نتایج این تفسیر برای دو ویژگی اصلی نتیجۀ منطقی، یعنی ضرورت و صوریبودن و همچنین برای ارزیابی سازگاری و تمامیت در منطق بررسی میشوند.
محمدمحسن حائری؛ داود حسینی
چکیده
به یک تعبیر، واقعگرایی درباب منطق واقعگرایی درباب موضوع منطق است.اما، منطق واقعاً دربارۀ چیست؟ صحبت از منطق کم و بیش به معنای صحبت از رابطۀ نتیجه منطقی تلقی میشود؛ رابطهای که میان مقدمههای یک استدلال و نتیجۀ آن استدلال برقرار است. در تاریخِ منطق همواره اینچنین نبودهاست:در قرن بیستم دیدگاه فرگه-راسلی مبنی بر تلقیکردنِ ...
بیشتر
به یک تعبیر، واقعگرایی درباب منطق واقعگرایی درباب موضوع منطق است.اما، منطق واقعاً دربارۀ چیست؟ صحبت از منطق کم و بیش به معنای صحبت از رابطۀ نتیجه منطقی تلقی میشود؛ رابطهای که میان مقدمههای یک استدلال و نتیجۀ آن استدلال برقرار است. در تاریخِ منطق همواره اینچنین نبودهاست:در قرن بیستم دیدگاه فرگه-راسلی مبنی بر تلقیکردنِ منطق به عنوان مجموعهای از صدقهای منطقی در جامعۀ علمی حاکم بود. در این مقاله ابتدا دلایلی ارائه خواهیم کرد که نشان دهد که بهتر است که موضوع علم منطق را رابطۀ نتیجۀ منطقی بدانیم و نه صدق منطقی. آنگاه دلایلی ارائه می کنیم تا نشان دهیم که چرا بحث دربارۀ متافیزیک منطق اهمیت دارد. در متافیزیک منطق، نظریات واقعگرا عموماً فرض کردهاند که موضوع علم منطق صدق منطقی است.در تقابل با این رویکرد غالب، الگوهایی ارائه کردهایم که با فرض اینکه موضوع منطق رابطۀ نتیجۀ منطقی باشد، چگونه میتوان درباب منطق واقعگرا بود. این الگوها الهام گرفته از راهحلهایی هستند که در ذیل مسئلۀ متافیزیک رابطهها در تاریخ متافیزیک مطرح شدهاند